پیشگفتار
پیشگفتار
شبکه توزیع آب یکی از زیرساختهای ششگانه در شهرهای هوشمند است که میتواند بهصورت مستقل یا هماهنگ با سایر زیرساختها مدیریت و بهرهبرداری شود. پژوهش حاضر با انجام مطالعات تطبیقی و بررسی رویکردها و تجربیات بینالمللی و مقایسه آن با شرایط کنونی در کشور نشان میدهد که اولاً شبکه هوشمند توزیع آب شهری نسبت به روشهای اسکادا از تفاوت قابلملاحظهای برخوردار است و میتواند ضمن کاهش تلفات آب، زمان عکسالعمل به وقایع بهرهبرداری را کاهش دهد. بهعلاوه این رویکرد میتواند موجب ارتقای بهرهوری سیستم و کیفیت آب، بهبود مدیریت تجهیزات، افزایش درآمد شرکتهای آب و فاضلاب و در بلندمدت موجب افزایش آگاهیهای عمومی برای کاهش سرانه مصرف و افزایش رضایتمندی مشترکین شود. ثانیاً این مطالعه تأکید دارد که ارتقای شبکه توزیع آب به سامانههای هوشمند موضوعی چندوجهی (فنی، بهرهبرداری، اجتماعی) است و لازم است مطابق مدل مفهومی اسپایرال، چندین مرحله بهصورت متوالی انجام شود تا بتوان ادعا نمود شبکه توزیع آب هوشمند شده است. این مدل مفهومی بهصورت یک نقشه راه، متدولوژی ارتقای سامانههای اسکادا به هوشمند را تبیین نموده و ضمن مرحلهبندی اقدامات، فرآیند را در راستای مدیریت توأمان عرضه و تقاضای آب شهری بهصورت کوتاهمدت و بلندمدت هدفگذاری میکند. همچنین، روش پیشنهادی تأکید دارد که سامانه سختافزاری-نرمافزاری ابتدا باید تحت شرایط کنترل شده برای سناریوهای مختلف واسنجی شده و پس از چندمرحله مطالعات پایلوت توسعه داده شود.
در سالهای اخیر کمبود شدید منابع و افزایش سریع هزینههای استحصال آب، باعث شده است که موضوع مصرف آب بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ بهویژه مصرف آب شهری که از حساسیت و اولویت بالاتری نسبت به دیگر کاربریها برخوردار است و بسیار پر هزینهتر است. این موضوع، متولیان صنعت آب و فاضلاب را به سمت شیوههای مدیریتی جدید از جمله مدیریت تقاضا و اقدامات صرفهجویانه در مصرف آب سوق داده است. این اقدامات و سیاستها نه تنها تبعات مثبت و منفی گستردهای را بر جنبههای مختلف در پی دارند، بلکه میتوانند با اثرگذاری بر اجزای مختلف سیستم، شدت و گستره این تبعات را تحت تأثیر قرار دهند. یکی از مهمترین این جنبهها، ابعاد اجتماعی و ذینفعان اصلی این حوزه یعنی خانوارها (مشترکین) است. از اینرو، هدف این مقاله پرداختن به موضوعات مذکور به بررسی الزامات و ضرورتها در ارائه یک چارچوب یکپارچه و جامع در ارزیابی سیاستهای مدیریت تقاضای آب شهری از جنبههای متعدد است. در این مقاله، ابتدا به ضرورت و اهمیت ارزیابی یکپارچه سیاستهای مدیریت تقاضای آب شهری و سپس با ارائه مفاهیم اصلی در این زمینه، به بررسی انواع رویکردهای رایج در زمینه ارزیابی یکپارچه پرداخته شده است. مثالهایی نیز برای بیان شفافتر مسئله بیان شده است. در نهایت مدل عامل بنیان بهعنوان رویکرد یکپارچهسازی برای بررسی نحوه تعاملات کوچک مقیاس اجتماعی و ارزیابی تبعات بزرگ مقیاس تجمعی جنبههای مختلف، معرفی شده است.
یکی از مهمترین روشهای پایش و اندازهگیری مقدار نشت در شبکههای توزیع آب، تحلیل جریان حداقل شبانه در مناطق ایزوله شده است. تخمین مقدار نشت شبانه در هر ایزوله، با کسر مقدار مصرف مجاز شبانه از جریان حداقل شبانه بهدست میآید. لذا مقدار مصرف شبانه مشترکین خانگی از مهمترین پارامترهای تأثیرگذار در تعیین مقدار نشت است. با توجه به تفاوتهای اقلیمی، فرهنگی و اجتماعی هر کشور ممکن است مقدار مصرفهای شبانه خانگی در مناطق و کشورهای مختلف، متفاوت باشد؛ بنابراین در تعیین میزان تلفات فیزیکی شبکه به کمک تحلیل حداقل جریان شبانه، اطلاع از مقادیر صحیح مصرف شبانه خانگی و استفاده از تکنیکهای مناسب تحلیل آن ضروری است. مقاله حاضر مروری بر مطالعات انجام شده بهمنظور تعیین مصرف شبانه آب مشترکین خانگی در کشورهای مختلف و آشنایی با روشها و همچنین عوامل مؤثر بر میزان آن دارد. این مقاله میتواند مورد استفاده متخصصان و پژوهشگران حوزه نشت در شبکههای آبرسانی قرارگیرد.
در این پژوهش ارزیابی ریسک با روش بررسی حالات بالقوه خرابی و خطر و تحلیل اثرات ناشی از آن (FMEA1) در واحدهای کلرزنی 4 تصفیهخانه منتخب در مشهد انجام گرفت. در این روش ابتدا واحدهای سیستم کلرزنی به 6 زیرمجموعه شامل انبار سیلندرهای گاز کلر، اتاق کلرزنی، سیلندرهای گاز، حمل و نقل سیلندرهای گاز کلر، اتصالات کلرزنهای گازی و کارکنان، سیستم آموزشی و مدیریتی واحدهای کلرزنی،دستهبندی شدند.سپس، خطرات بالقوه در تصفیهخانههای منتخب، لیست شد و مقادیر شدت خرابی و خطر، احتمال وقوع خرابی و خطر و نیز قابلیت شناسایی خطر از طریق مصاحبه با متخصصان مشخص شد. پس از آن، مقادیر عدد اولویت ریسک محاسبه شد که براساس آن امکان اولویتبندی خطرات در هر حوزه از تصفیهخانههای منتخب فراهم شد. نتایج نشان دادند بهصورت کلی خطرات بالقوه با اولویت نخست بیشتر مربوط به سیستمهای الکتریکی و در بخش حمل و نقل است و استفاده از تجهیزات استاندارد و حمل و نقل با استفاده از وسایل نقلیه مناسب برای کاهش ریسک این خطرات پیشنهاد شد.
احداث تصفیهخانههای فاضلاب درصورت بازیابی منابع آبی و انرژی، میتواند اثرات محیطی نامطلوب همچون انتشار گازهای گلخانهای را توجیهپذیر نمایند. تصفیه و مدیریت لجن یکی از پیچیدهترین و هزینهبرترین بخشهای تصفیهخانه بوده و میتواند تا 60 درصد هزینههای سرمایهگذاری اولیه و بهرهبرداری یک تصفیهخانه فاضلاب را شامل شود. با توجه به اهمیت کاهش مصرف انرژی در تصفیهخانههای فاضلاب از نظر محیطزیستی و اقتصادی، در سالهای اخیر تحقیقات زیادی در زمینه خودکفایی تأمین انرژی از فاضلاب انجام شده و براساس این هدف تصفیهخانههای فاضلاب متعددی در جهان احداث یا بهینهسازی شدهاند. در این مقاله فرآیند MLE1 همراه با هاضم هوازی در تصفیهخانه فاضلاب شرق مشهد با دبی 80،000 مترمکعب در روز از نظر میزان مصرف انرژی و هزینههای سرمایهگذاری اولیه در مقایسه با فرآیندهای پیشنهادی دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان داد میزان انرژی مصرفی در این تصفیهخانه حدود 2 برابر تصفیهخانههای فاضلاب مشابه با فرآیند بهینه است. همچنین اگرچه با تغییر هاضم هوازی به بیهوازی، میزان انرژی از kwh/m3 1 به kwh/m358/0 کاهش خواهد یافت؛ اما لازم است برای کاهش بیشتر انرژی مصرفی و بازیابی انرژی در مقایسه با تصفیهخانههای فاضلاب بهینهسازی یا احداث شده در جهان، از سیستم CHP استفاده نمود. لذا با توجه به مزایای متعدد کاهش مصرف انرژی در تصفیهخانههای فاضلاب ضروری است بهمنظور خودکفایی در تأمین انرژی، در انتخاب فرآیند بخش مایع و لجن تصفیهخانههای فاضلاب در دست مطالعه و یا بهینهسازی تصفیهخانههای فاضلاب احداث شده در کشور توجه بیشتری شود.
در مقاله حاضر ابتدا مدل HELP بهعنوان یک نرمافزار مورد تأیید US EPA در تخمین کمیت شیرابه تولیدی در مراکز دفن پسماند، معرفی و روش اجرای آن بیان شد. سپس، دادههای هیدرولوژیکی برای زمان بهرهبرداری از مرکز دفن فرضی زایدات تولیدی در شهر ارومیه (بهعنوان مطالعه موردی) و دوران 30 ساله پس از بستن آن، در شرایط مختلف آمادهسازی شد. مطابق نتایج، در زمان بهرهبرداری در شرایط وقوع شدیدترین بارش، بهدلیل ناقص بودن پوشش نهایی، شیرابه نفوذی بهداخل خاک تا 282/8 مترمکعب در سال افزایش پیدا خواهد کرد که میتواند تأثیر بهسزایی را در آلودگی خاک منطقه و سفره آب زیرزمینی داشته باشد. همچنین، استفاده از خروجیهای آن بهعنوان دادههای اولیه در محاسبات شیرابهزایی در مدت 30 سال پس از بستن محل دفن زباله، باعث افزایش 71/6 درصدی بر میزان شیرابه زهکشیشده میشود (این میزان شیرابهزایی عموماً در محاسبات طراحی سیستم جمعآوری شیرابه نادیده گرفته میشود). به بیان دیگر، بارش و شرایط هیدرولوژیکی در طی دوران بهرهبرداری از مرکز دفن، رطوبت لایههای مدفن را تغییر میدهد که در صورت نزدیک شدن شرایط این لایهها به حالت اشباع، رطوبت اضافی ناشی از بارش به شیرابه تبدیل خواهد شد. در بلندمدت نیز افزایش یا کاهش بارش بر شیرابهزایی تأثیر مستقیم خواهد داشت.
مصاحبه
میزگرد
پایاننامه برتر
ایده برتر
معرفی کتاب
اخبار انجمن